ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 2 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

روز پدر

بابای عزیزو مهربونم روزت مبارک خیلی خیــلی دوستت دارم.یه عالمه بوس واسه بابایی عزیزم                                                                                            ...
23 ارديبهشت 1393

از شیر گرفتن ملورین

دخملی من هرچند تصمیم زود هنگام از شیرگرفتنت واسه من خیلی سخت بود، اماچاره دیگه ای نداشتم. اسفند ماه(92)که برده بودمت خانه بهداشت از نظر وزنی خوب نبودی و درشش ماه فقط 200گرم وزن گرفته بودی. اصلا غذا که نمی خوردی و خیلی به شیر وابسته بودی. صبح روز پنج شنبه آخرسال92/11/22به دکتر منصوری زنگ زدم وجریان رو تعریف کردم .از نگرانی ،همش گریه می کردم،تصمیم بر این شد که شیر دادن به شمارو کم کم قطع کنم. از همون روز شیر شب رو کنسل کردم.یکی دوبار بیدار شدی ومن بغلت کردم راهت بردم،لالایی برات خوندم وخوابوندمت. باورم نمی شه که به راحتی باهاش کنار اومدی. چندروز بعد رفتم وصبر زرد خریدم ودر کمال تعجب دیدم که می خندی و به شیر خوردن ادامه م...
15 ارديبهشت 1393

تحویل سال1393

 لحظه سال تحویل سال ۱۳۹۳ ،ساعت ۲۰ و ۲۰ دقیقه و ۲۰ ثانیه یعنی ۲۰:۲۰:۲۰به وقت ایران و ساعت ۱۶:۵۰:۲۰ عصر به وقت ساعت جهانی یا گرینویچ  روز پنج شنبه ۲۹ اسفندماه۱۳۹۲  مطابق با ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۵ و ۲۰ مارس ۲۰۱۴  بود. این دومین عیدی که در کنار ما بودی .منم حسابی خوشگل وقشنگت کردم. نزدیک های تحویل سال من هنوز در حال جمع کردن بریز وبپاشای شما بودم .بابا مهران هم که چون خیلی خسته بود دو سه دقیقه قبل از تحویل سال نو بیدار شد. اما شروع سال خیلی برای ما آرام بود واز صدای ترقه هایی که انداخته می شد فهمیدیم سال تحویل شده ، چون من دسته گل به آب دادم  و چند دقیقه قبل بدون اینکه دیش رو خاموش کنم از برق کشیدم...
15 ارديبهشت 1393

دور همی شب یلدا92

شب یلدا نزدیک بود و همه درحال تدارک برای دور هم جمع شدن وتا نیمه های شب آجیل خوردن ووووو مهمتر از همه فال حافظ . شما روهم قبلا برای جشن یلدادرخانه کودک ثبت نام کرده بودم که پنج شنبه  قبل ازشب یلدا بود. همش هم اونجا در حال بر داشتن آجیل و خوراکی های سفره بودی که قبلا واست مفصل نوشتم. 92/9/28 همه قرار بود بیان خونه ما که فقط خاله مریم وعمو محمد وبرسام اومدن.شب خوبی بود .منم انار پلو درست کرده بودم وخاله مریم هم در درست کردن هندوانه که میوه مورد علاقه شما هم هست کمکم کرد.   البته شما انقدر در طول روز بازی کرده بودی که قبل از شام خوابت برد وواقعا جات خالی   اینم از تدارکا...
15 ارديبهشت 1393

جبران کم کاری

سلام به ملورین قشنگم یه دوماهی میشه  که واست چیزی ننوشتم. هم میشه قسمتیش از تنبلی باشه وهم اینکه ماشالا شما انقدر من رو خسته می کنی که دیگه نای نوشتن ندارم . تصمیم گرفتم پست های مهم عقب افتاده رو هر کدوم به طور جداگانه واست بنویسم. امیدوارم از مامان تهمینه ناراحت نشده باشی و این کم کاریم رو، واسه گل قشنگم جبران کنه. ...
15 ارديبهشت 1393
1